به یاد بابا

ساخت وبلاگ
روسری سرخ من گل به سرش می کند روسری سرخ را آب روان می شود از لب این صخره ها * غنچه پر از خنده شد سبزه کمی قد کشید از دل نمناک ابر قطره ی باران چکید  * رود پر از آب شد کوه پر از آبشار دانه ای از زیر سنگ گفت: سلام ای بهار *مریم زندی * + نوشته شده توسط به یاد بابا در پنجشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 19:27 | به یاد بابا...
ما را در سایت به یاد بابا دنبال می کنید

برچسب : روسری,مریم,زندی, نویسنده : dbeyadebaba7 بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 20:38

سلام خوب ترین قهرمان قصه ی من به جای هرچه « نه » بنویس باز هم آری دوباره آمده ام واژه واژه غم در دست منم دوباره و این بغض های تکراری  * دوباره یاد تو در قلب من تماشاییست دلم برای تو امشب دوباره تنگ شده دوباره خواب به چشمم نمی رود.تو چطور؟ دوباره عشق به چشمم سیاه رنگ شده  * بگو دوباره که از من جدا نخواهی شد بگو و قول بده تا که شادمانه شوم کنار من بنشین شعر عاشقی بنویس کنار من بنشین تا پر از ترانه به یاد بابا...
ما را در سایت به یاد بابا دنبال می کنید

برچسب : شعری,فاطمه,داوری, نویسنده : dbeyadebaba7 بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 20:38

یک دانه گندم
*
یک دانه گندم
افتاد برخاک
روی زمینی
مرطوب و نمناک
*
در خاک تیره
آرام خوابید
خورشید تابان
بر خاک تابید
*
یک ساقه ی سبز
از خاک رویید
بر روی دنیا
با مهر خندید
*
یک دانه کم کم
شد خوشه ای ناز
برخاک افتاد
یک دانه اش باز
*
شاعر: مهری طهماسبی دهکردی

+ نوشته شده توسط به یاد بابا در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 2:8 |
به یاد بابا...
ما را در سایت به یاد بابا دنبال می کنید

برچسب : دانه,گندم,مهری,طهماسبی,دهکردی, نویسنده : dbeyadebaba7 بازدید : 124 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 2:33